به وقت تولد من سلام . برای تو مینویسم هیچ او که بیست سالگی را پر و شمعش را فوت کردی . برای تو که امشب دو کیک تولد گیرت امد . برای تو که کلاه نارنجی قابلمه وار سرت گذاشتی و خندیدی . برای تو که به وقت ۱۲:۰۰ بد اخلاق ترین آدم روی زمین شدی و گریه کردی . برای تو که با تمام دلتنگی ها خندیدی. برای تو که نگاه زیبایش را فراموش نکردی . برای تو که با دندان دردت یک هفته هست میخندی . برای تو که کیکت را میبری با خنده بغض .
بنام خدا ساعت ، ۴:۴۵ دقیقه بامداد است . از شدت بیخوابی و پر انرژی بودن ، کتابم را باز کردم تا شاید خوابم ببرد و خب هرچی بیشتر میخوندم هیجان انگیز تر میشد ! تمرین هارا نوشتم و دقیقا همین نیمه های شب و صبح برایش ایمیل کردم:دی حالا که تمرین ها رو نوشتم ، جزوه رو هم باز کردم نگاهی کنم بهش ولی اصلا نتونستم. خوابم نمیاد اما چشمام خسته هست . فردا خیلی خیلی کار دارم که انجام بدم و به برنامه امروز که نرسیدم، فردا جبران میکنم .
درباره این سایت